مبارک باشدت آقا


مبارک باد آن شوقی که چشمان پیمبر داشت


همان شوقی که تصویرش به چشمان تو ساحل داشت


و تبریک از تمام جان، به تو ای رهبر خوبان، تو ای مولای محبوبان


تو ای آقای انس و جان


و میدانم که گفتن از فضیلت هایتان آقا


نبودست حد ما اما


نگفتن هم نباشد کار ما مولا


و میدانم که باغان گر قلم گردند و دریاها مرکب، باز می مانند


از اینکه برتری های شمارا بر قلم آرند


 محبانت که جای خود، بسی آن دشمنان کینه اندوز و پر از خبثت


توان نفی را در خود نمی دیدند در وصفت همی چیدند تومار فضیلت ها


سلامم بر تو مولا جان


به آن روزی که پا در کعبه ی امن الهی میزدی آری


به هر لحظه که دم به دم به همراه پیمبر میشدی آری


به آن لبیک روحانی که گفتی، اولین مسلم


به آن سیمای نورانی که گر از چهره برداری نقابش را ،


نبی گوید: همانا مردمان بر سجده می افتند . . .


تویی که وصف و اوصافت به زیر پرده می تابد


تویی که عدل از تو آبرو دارد


تویی که صبح نادیده علی (ع) در بسترش خوابد


تویی که باب علمی و سراسر اوج حلمی و


تویی مولا که بی حدی و در اندازه ما نیست حتی ذره ای از تو به لب گفتن . . .